سالهاست کور شده ایم!
قرنهاست که کر گشته ایم! حتی صدای طپش قلب خویش را از یاد برده ایم...
سالهاست که قلب را انکار کرده ایم و در سر زندگی می کنیم!
سالهاست که بودن را با ماندن اشتباه گرفته ایم!...
دوستت دارم را بر زبان نمی آوریم!
چرا که از تنهایی می ترسیم... دل نمی بندیم... چون از شکسته شدن قلبمان می ترسیم...
از عشق فرار می کنیم! چرا که از جدایی می ترسیم.
از ابراز احساساتمان می گریزیم و تمام عمرمان را در انتظار یک عشق اصیل سپری می کنیم...!
از تنهایی می ترسیم و همیشه تنهاییم...
آه که چقدر دلتنگ کننده است ترس ما از ازدست دادن چیزی که واقعا نداریمش... چه رنج بی پایانی...!!!

|